۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

سرودي براي تمام دربندان

روزهاي مرا از حبس جدا نمي توان كرد
اين را من در گوشه گوشه هاي ديوارهاي شهر
اين زندان بزرگ بي بازجو مينويسم:
سهم مجيد از آزادي با سهم من برابر است
و اين يعني برابري صفر با صفر
من زبان روزهاي سوخته را مي فهمم
اگر نبوديم هيچ تشويشي اينچنين سايه ي ساكن و سردشان را گرم نمي كرد
و به تار و پود مرده شان زندگي نمي دميد
من داستان درد مشتركمان را
زبان به زبان
واژه به واژه
چشم به چشم
از اوين تا رجايي شهر
از كميته ي مشترك تا گوهردشت
از خاوران تا قطعه ي سي و سه
تا خاك خانه هاي سنندج
تكثير خواهم كرد
من عشق ام
دردم
شادي ام
تمام حضور و هستي ام را
كه از آزادي بي حصارمان زاده شد
آن تمام دلباختگي ام را
به مردن در بستر فدا نخواهم كرد
با خون خود بر سر دار جان خواهم داد
بر سنگ سنگ قطعه هاي شهداي گمنام خواهم نوشت
از پاي نخواهم نشست

۱ نظر: